شهید مطهری: کسی که زیبایی اندیشه دارد زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد
درباره من
امروز سردمداران استکبار جهانی تنها راه ضربه زدن به کشورهای اسلامی را رواج بدحجابی و بیحجابی میدانند، از این رو بسط و گسترش آثار و اندیشه شهید مطهری در مورد عفاف و حجاب در جامعه و بخصوص دانشگاه ضرورتی انکارناپذیر است.
با توکل بر خدا و توسل بر اهل بیت طبق تکلیفی که بر گردن داشتم نسبت به امر به معروف ونهی از منکر وارد میدان جنگ سایبری شدم
پس هر کی دوست داره میتونه با ما هم قافله بشه.
ادامه...
هر انسانى، با هر نظام فکرى، افعال اختیارىاش را به منظور رسیدن به
اهدافى که آنها را پسندیده و خوب تشخیص داده، انجام مىدهد؛ به عبارت
دیگر، تمام افعال ارادى آدمى، تابع حسن و قبحى است که تشخیص مىدهد. «حجاب
و بىحجابى» نیز از این چارچوب برون نیست. عدهاى
حجاب را نیک مىدانند و بدان پایبندند و در مقابل، بىحجابى را زشت
مىشمارند و از آن بیزارى مىجویند؛ چنان که گروهى بىحجابى را پسندیده،
به آن اهتمام مىورزند و حجاب را عملى زشت دانسته، دامن خود را از آن پاک
مىسازند. این نوشتار، فارغ از
دلیلهاى عقلى و نقلى و مقتضیات فطرى در پى بررسى آثار این دو پدیده است و
خوبى و بدى و زشتى و زیبایى هر یک را مىنمایاند تا هر کس با تدبیر در
آثار آن دو، راه صواب پیش گیرد.
دامنه تأثیر رفتارها:
بىتردید زندگى اجتماعى - خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و
خواه بر بنیان قراردادهاى اجتماعى و... بنا شده باشد - از تأثیر و تأثّر
متقابل افراد و عملکرد آنها تهى نیست. خوبىها و زیبایىها براى فرد و
خانواده و جامعه مفیدند و زشتىها و بدىها نیز به همه زیان مىرسانند. و
تأثیر خود را بر تمام اعضا و ارکان جامعه به جا خواهند گذاشت.
ا
همنوایى آهنگ تکوین و تشریع:
مدبّر آفرینش که خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبیر و تکوین،
جاذبههاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زیستى - جنسى را در آدمیان و حتّى
حیوانات و گیاهان به ودیعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونى همیشگى
شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستى براى بقاى دیگر موجودات
تنها همین جذب و انجذاب را کافى دانسته، ولى براى بقاى نسل بشر مسؤولیت
سپارى را نیز از نظر دور نداشته است؛ زیرا بشر چون جانوران و گیاهان نیست
که نسل وى تنها با جاذبههاى زیستى - جنسى و عشق ورزى آزاد پایدار ماند.
نوزاد انسان پس از تولّد به تغذیه، نگهدارى و پرورش درست نیازمند است و
بدون مراقبتهاى بهداشتى، زیستى و... فرصت حیات نمىیابد. بر این اساس،
معمار هستى که نهاد آدمى را آن گونه سرشت، برگنبد تشریع این گونه نوشت که
ازدواج محبوبترین بنیادها براى بنا نهادن کانون تولّد و مهد پرورش و رشد
نوع انسان است1، تاهم جذب و انجذاب به محیط خانواده محدود گردد و هم نسلى
سالم و متعادل پرورش یابد. چون جذب و انجذاب لجام گسیخته هرگز به بقاى نسل
تن نمىدهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مىبیند؛ همانگونه که نسل ناسالم،
پدر و مادرى نمىشناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد2. به این منظور، انتظار
مىرود معمار نظام تکوین و تشریع در راه نیل به خواست خود، به تدبیر و
تشریع لازم دست یازد و اسباب رسیدن به آن هدف را تشریع فرماید. «حجاب» در
شمار این اسباب جاى دارد. اینک در این نوشتار، با پرداختن به برخى آثار
تربیتى و روان شناختى این دو پدیده، سودمندى و ضرر آفرینى هر یک را هویدا
مىسازیم تا هر کس خود آگاهانه تصمیم گیرد.
حجاب و رشد شخصیت:
شخصیت؛ مجموعه افکار، عواطف، عادتها و اخلاقیات یک انسان است که به تمایز
وى از دیگران مىانجامد3؛ به عبارت دیگر، مجموعه صفات و ویژگىهاى جسمى،
روانى و رفتارى که هر انسان را از انسانهاى دیگر متمایز مىسازد، شخصیت
نام دارد4. بر این اساس، هر کس شخصیتى دارد که خود را با آن معرفى مىکند.
و دیگران نیز او را به همان ویژگىها مىشناسند. در، «روانشناسى کمال»
انسان رشد یافته که انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person - The
Self) معرفى مىگردد، این گونه توصیف شده است: انسانى که نیازهاى سطوح
پایین (نیازهاى جسمانى، ایمنى، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در
صدد استفاده از توانایىها و قابلیتهاى خود است و به دنبال به فعلیّت
رساندن خویشتن و تحقق خویش است5. اریک فروم انسان رشد یافته را انسان
بارور (Productive person) معرفى مىکند و در تعریف او مىگوید: وى انسانى
است که نیازهاى روانىاش را از راههاى بارور و زایا و خلاق ارضا مىکند6.
به عقیده اریک فروم مؤثرترین عامل در رشد شخصیت انسان برآوردن معقول
نیازهاى روانى است که حیوانات پست این نوع نیازها را ندارند. انسان سالم
نیازهاى روانى - نه نیازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و...- خود
را از راههاى خلاّق ارضا مىکند و اشخاص ناسالم از راههاى نامعقول7.
اکنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم مىگردد یا با
عدم رعایت آن؟ انسانى که پیوسته نگران زیبایى خود است و بیشتر در جهت
معرفى پیکر خود مىکوشد، بهتر مىتواند قابلیتهاى خود را بشناسد و به
فعلیت برساند یا آن که سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجّه به نیازهاى
جسمانى و سطحى به انسان امکان رشد مىدهد یا توجّه به نیازهاى عالى و
مخصوص انسانها؟ آیا غرق شدن در خود نمایى و جلب توجّه دیگران مسیر منتهى
به یافتن خویشتن است؟ انسانى که زندگىاش تحت فرمان و ارادهاش نیست، در
حس هویّت یابى خود (of Identity A Sense) دچار شکست شده است8 تا چه رسد
به آن که هویّتش را به کمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگىاش
تأثیر مىگذارد و چنان زندگى مىکند که دیگران مىپسندند، نه آنگونه که
خود مىپسندد.
بىحجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایى خویش است. این امر که عقده حقارت
(inferority complex) انسان را مىنمایاند، زمینه رشد و تعالى وى را نابود
مىسازد؛ در حالى که زن مانند مرد یک انسان است و باید از نظر انسانى رشد
و تکامل یابد. کسى که با نمایش زیبایى خود و گزینش پوششى ویژه در اندیشه
جلب نظر دیگران به سر مىبرد، در حقیقت مىخواهد با تکیه بر جذابیتهاى
ظاهرى خویش و نه اصالتها و ارزشهاى متعالى خود، جایى در جامعه بیابد. در
واقع او از این طریق اعلام مىدارد، آنچه برایش اصل است و اهمیّت دارد،
«زن بودن» او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و کارآیىاش. چنین فردى قبل
از همه اسیر خویش است و به مغازهدارى شبیه است که پیوسته در اندیشه تزیین
ظاهر و تغییر دکور خود به سر مىبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را
نمىیابد9.
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى):
از نظر روانشناسى،
قطعىترین عامل رشد انسان «میزان ارزشى» است که هر فرد براى خود قائل
است10؛ به عبارت بهتر، نافذترین عامل رشد روانى و شخصیتىِ انسان، سطح
حرمت خود (esteem - Self) او است. درجه ارزیابى فرد از خود، حرمت خود
خوانده مىشود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن
به شمار مىآید. این قضاوت در قالب رفتارهاى کلامى و غیر کلامى بروز
مىکند و گسترهاى است که فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با
ارزش و یا ناموفق و بىارزش مىداند11.
چنان که گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش یافتگى هیجانى، اجتماعى و عاطفى
تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین کننده اساسى در شکلدهى الگوهاى رفتارى
و عاطفى است؛ به گونهاى که تردید افراد در ارزشمندىشان به ناتوانى در
رسیدن به زندگى عاطفى موزون مىانجامد. این افراد همواره از آشکار شدن
ناتوانىهاشان هراسناکند و صحنه را ترک مىکنند. از طرفى خلاقیت با «سطح
حرمت خود» رابطه کاملاً مستقیم دارد12.
به راستى آیا برهنه شدن و کشاندن رفتارهاى جنسى به کوچه و خیابان به آدمى
ارزش مىدهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهرهمند مىسازد؟ البتّه شاید
احساس رضایت آنى و زود گذر پدید آورد، ولى کمتر کسى است که بر خوردارى از
این حالت و رفتار را ارزش تلقى کند و شخص برخوردار از این روحیه را
ارزشمند بداند. افزون بر این، تأمین هر خواستهاى همیشه با احساس رضایت
همراه نیست. در جامعهاى که برهنگى تمام شریانهاى آن را پر کرده و زن و
مرد همواره در حال مقایسه داشتهها و نداشتههاى خویشند، انسانها در
تشویش مستمر و دلهره همیشگى فرو مىروند؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانى
رخ مىنماید که ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب، آدمى به تنوع طلبى حریصانه
کشیده مىشود. بىتردید تا وقتى این اندیشه فضاى ذهن آدمى را آکنده است،
فرصتى براى بروز خلاقیت و ابتکار باقى نمىماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل
دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن، هرگز اندیشه علمى را بر نمىتابد و
نمىتواند یافتهاى تازه عرضه کند. او در پى آن است که در وضعیت موجود
پسندیده شود نه آن که وضعیت را تغییر دهد و با ابتکار و خلاقیت، طرحى نو
در اندازد. از سوى دیگر، از آنجا که احساس بىارزش بودن تمام وجود این
افراد را پر کرده است، در پى جبران این کمبود بر مىآیند و چون آسانترین
راه رسیدن به این احساس، مقبول دیگران واقع شدن است، از طریق *** و عرضه
پیکر خود در این مسیر گام بر مىدارند تا به شکلى، احساس ارزشمندىِ از کف
رفته خود رإ؛ ّّ جبران کنند. در حالى که شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنین
نیازى را احساس نمىکند. در نگاه او بهترین راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى آن
است که خود را از دسترس بیگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعیت خود را
پایین نیاورد13. گویا از همین رو است که ویل دورانت مىگوید: زنان
دریافتند که دست و دل بازى مایه طعن و تحقیر است.
بنابراین، چنین افرادى هم ارزشمندى را از کف دادهاند و هم در جبران آن به
بیراهه رفتهاند. راه رسیدن به احساس ارزشمندى پایدار، رفتن در پى کسب
صفات ارزشمند و پایدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس دیگران، سطح
ارزشمندى خود را ارتقا مىبخشد تا آنجا که مرد، نیازمندانه به آستان وى
روى مىآورد. بىتردید اگر زنان این مفهوم را به طور کامل درک کنند، به
پوشیده داشتن و مخفى ساختن پیکر خویش بیشتر گرایش نشان مىدهند14 و پى
خواهند برد که راه احساس ارزشمندى در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه
نیست. راسل مىگوید: از لحاظ هنرى، مایه تأسف است که بتوان به آسانى به
زنان دست یافت. ویل دورانت نیز مىگوید: آنچه مىجوییم و نیابیم عزیز و
گرانبها مىگردد15.
ویلیام جیمز به صراحت توصیه مىکند: زنان عزّت و احترامشان به این است که
به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نکنند و خود را از دسترس مردان، دور
نگهدارند.
پس حجاب احساس ارزشمندى است؛ که موقعیتى بلند مرتبه براى زنان پدید
مىآورد و مردان را در محدودیت فرو مىبرد. اگر چه در بیان به زنان گفته
مىشود که پوشیده بیرون آیید؛ ولى واقعیت آن است که به مرد گفته مىشود،
بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع. چون راه چشم را که نافذترین کانال حسىِ
مردان است، نمىتوان سد کرد.
حجاب و استحکام خانواده:
خانواده با اهمیّتترین نهاد اجتماعى است. خانواده کانون عشق و امید و
تحقق آرزوهاى آدمى و مرکز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونهاى که هیچ
جامعهاى نمىتواند بدون خانواده پایدار بماند. در معارف الاهى خانواده
مهمترین جایگاه پرورش انسان است. قرآن کریم همسران را «لباس» یکدیگر
مىداند و بدین ترتیب نقش هر یک را معیّن مىکند. زن و شوهر نزدیکترین
افراد به یکدیگرند و چون لباس، یکدیگر را از آفات و آسیبهاى عفت سوز و
ایمان برانداز حفظ مىکنند16. افزون بر این، آنها مانند لباس، مایه وقار
و آراستگى یکدیگرند. بىتردید این نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شکل
مىگیرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمىتوانند براى
یکدیگر چون لباس به شمار آیند و عفت و وقار و شخصیت هم را پاس دارند. حجاب
از لوازم سامان یافتن چنین بنیادى است و بىحجابى با آن تعارض آشکار دارد؛
زیرا بىبند و بارى در پوشش، بىبند و بارى در تحریک و احساس نیاز را در
پى دارد و تأمین نیازهاى شعلهور بنیاد خانواده را نشانه مىرود17.
غریزه جنسى یکى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا براى
پایدارىاش کافى نیست. بعد از ازدواج به تدریج با گذر زمان اهداف جدید شکل
مىگیرد؛ خواستههاى زیستى و جنسى اندک اندک جاى خود را به نیازهاى روانى
و امنیتى و عاطفى و شناختى مىدهد و دیگر سرمایه عشق ورزى به تنهایى براى
تأمین اهداف خانواده و خواستهها کافى نیست. نخستین شرط دستیابى بدین
اهداف و تأمین خواستهاى جدید، آن است که زن و شوهر از هویّت و خواستهاى
فردى دست شویند و به سوى پى ریزى هویتى جمعى گام بردارند. چنانچه هر کس
فقط خواهش خویش را پى گیرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمایى و مورد پسند واقع
شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبولیت خویش فرو
رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد؛ و از آن سوى مرد در اندیشه رسیدن به
تمکینهاى نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدرى را فراموش کند، بنیان
خانواده بر باد مىرود. بىتردید کانون خانواده با امورى چون توجّه به
لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفى کردن خود، پیوند
تنگاتنگ دارد و پرداختن بدین امور و فراموش کردن اهداف خانواده و نیازهاى
برتر، پایههاى خانواده را متزلزل مىسازد.
حجاب و مسؤولیت پذیرى:
هر کس در برابر خود و دیگران مسؤول است. انجام موفقیتآمیز مسؤولیت به
استعداد و برخوردارى از توانمندىهاى متناسب و ظرفیتهاى روان شناختى و
جسمى نیاز دارد. توفیق در پارهاى از مسؤولیتها و حتّى سپردن برخى از
مسؤولیتها به حجاب تکیه دارد و افرادى که بىحجابى پیشه مىکنند، توان
انجام آن را ندارند. این گروه ناگزیر باید به خویش پردازند و - چنان که
امروزه مشاهده مىکنیم - چارهاى ندارند جز آن که انجام آن مسؤولیتها را
به دیگران و حتّى مردان بسپارند18. زنانى که در پى دلربایى و جلب نظر
دیگرانند و جز عرضه پیکر خود به چیزى نمىاندیشند، هرگز نمىتوانند غمخوار
همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت کنند و به
معنویت خود و اعضاى خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن که
خود به دلیل ناتوانى یا شانه خالى کردن از انجام دادن مسؤولیتهاى فردى
باز مىمانند، با روحیه و وضعیت بدنى خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را
براى فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد مىسازند. بر این اساس، بازدهى
فعالیتهاى خانوادگى و اجتماعى را کاهش مىدهند و حتّى دقّت عمل را دچار
اختلال مىکنند؛ به عبارت دیگر، این افراد خود ناتوان مىمانند و دیگران
را نیز از انجام دادن تعهدات و مسئولیتهاشان باز مىدارند. تحقیقات
گسترده و به ویژه پژوهشهاى میدانى، حاکى از افت تولید و کاهش سطح کیفیت
در مراکز آلوده به افراد بىحجاب، بر درستى این سخن گواهى مىدهد.
اسلام که عاطل و باطل ماندن نیروهاى عظیم انسانى و غیر انسانى را
نمىپسندد، براى رسیدن به موفقیت در انجام تعهدات و مسؤولیتهاى فردى و
اجتماعى، استعداد و شرایطى را لازم مىداند که رعایت پوشش خاص یکى از
آنها به شمار مىآید. فرد بىحجاب با رعایت نکردن این شرط در واقع از
قبول مسؤولیت خوددارى ورزیده، در پى خواستههاى خود مىرود و حتّى دیگران
را از انجام تعهدهاى پذیرفته شده باز مىدارد. بنابراین، حجاب هرگز به
معناى محدود کردن حوزه مسؤولیت زن نیست. حجاب شرط موفقیت در انجام دادن
مسؤولیتها و سپردن برخى مسؤولیتها است. انسان، با انتخاب بىحجابى از
قبول مسؤولیتهاى حساس و سنگین شانه خالى مىکند؛ آزاد از هر تعهدى سر بار
دیگران مىشود و مسؤولیتها را به دیگران وا مىگذارد.
پىنوشت:
11. بررسى حرمت خود در نوجوانان...، سید حسن سلیمى، مجله روانشناسى، شماره 2.
1. المیزان، محمدحسین طباطبائى، ج 3. 2. فرهنگ برهنگى و
برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل. 3. مجموعه مقالات کنفرانس زن، مقاله
حجاب و آزادى. 4. روانشناسى شخصیت، یوسف کریمى، 5. روانشناسى کمال، دوان
شولتس، گیتى خوشدل. 6. مکتبها و نظریههاى روانشناسى، سعید شاملو. 7.
روانشناسى کمال. 8. فلسفه حجاب، على محمدى. 9. روانشناسى حرمت خود،
ناتانیل براندل، هاشمى جمال. freeman sunfran cisco.196 .Esteem - The
Antecedents of self .10 12. مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، صدرا.
13. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، صدرا. 14. مسأله حجاب، مرتضى
مطهرى، صدرا. 15. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، صدرا. 16. المیزان،
محمدحسین طباطبائى، ج 3. 17. فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد
عادل. 18. مجموعه مقالات کنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى
فهیمه حسنی
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 ساعت 03:31 ب.ظ